فریاد بیصدای ناشنوایان و گوش ناشنوای مدیران
صدایی نبود، تنها نگاه بود و تلاش دست ها و لب هایشان برای فهماندن آنچه می خواستند. هریک چیزی می گفت. چیزی می خواست. بغض در گلو و دانه ی اشکی حلقه زده در چشمانشان خبر از داغی بر دل داشت. هرچه می شنیدم، فریاد بود؛ اما در اوج بیصدایی.
به گزارش شیرازه، فریادهایی که گوش ها را کر می کرد و دل رنجیده را می لرزاند، اگر زبانی داشت. چند نفر در میانشان کاغذی در دست داشتند که حرف هایشان را روی آن نوشته بودند. متن روی کاغذها که ادبیاتی اعتراضی داشت، تنها برای یک مخاطب بود: مدیر کل بهزیستی! وقتی در پشت تریبون برای گرامیداشت روز جهانی ناشنوایان شروع به صحبت کرد، کاغذها یکییکی بالا آمد و تازه همین جا ماجرا شروع شد. گوشزدهای عجیبی روی کاغذها دیده می شد. حرف هایی که شاید بسیاری مثل من تا به آن روز از آنها بیخبر بودند. کاغذهای برافراشته خبر از رفتار بد کارکنان بهزیستی با ناشنوایان داشت.
یکی از آنان با همان حرکات دست سعی می کرد بگوید که چون صدایش را نمی شنوند و کارمندان بهزیستی هم سواد خواندن زبان اشاره را ندارند، ارتباطی نیز با او برقرار نمی کنند و نمی تواند خواسته هایش را محقق کند و کارمندان بی توجه با چاشنی بدرفتاری از سر بی حوصلگی او را پس می زنند و از سر خود باز می کنند. اعتراض بی صدای آن ها شدت گرفت و همه به عنوان یک درد مشترک این موضوع را تأکید کردند.
سایر کاغذهای برافراشته از تشکیل ندادن پرونده معلولیت برای ناشنوایان خبر می داد. کاغذی دیگر از پول گرفتن بهزیستی در مقابل تحویل باطری و سمعک و از همه مهمتر، برای معترضان داشتن یک روابط عمومی از جنس خودشان در تمام ادارات بود تا دیگر برای فهماندن درخواست هایشان مشکلی نداشته باشند. کاغذ دیگری روی زمین توجه من را به خود جلب کرده بود. نمی دانم از دست کدامشان افتاده بود اما بوی ناامیدی داشت. کاغذی بود که در دست همه آنها می توانست باشد، با این نوشته: «ما به روز جهانی ناشنوایان نیاز نداریم، ما به توجه بهزیستی محتاجیم».
ناشنوایان قشر مظلوم و بی صدای جامعه ما. آنهایی که نه می شنوند و نه می گویند، تنها می بینند و دم نمی زنند. دختری از میان برایم تعریف می کرد سه سال است عقد کرده و شوهرش مانند خودش ناشنواست. مدرک تحصیلی خودش را مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر عنوان کرد و همسرش نیز مانند خودش تحصیل کرده بود؛ اما هیچیک وارد بازار کار نشده بودند. می گفت هرجا می رویم به ما می گویند چون نمی توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید، جایی برای کار کردن ندارید و حتی حاضر به حضورمان به عنوان کارمند در شرکت یا اداره خود نیستند. اشک از چشمانش تراوش کرد و ادامه داد: وضع اقتصادی خوبی نداریم. حمایت مالی نمی شویم با همان یارانه های دولتی می گذرانیم. سه سال است عقد هستیم؛ ولی نتوانسته ایم زیر یک سقف حتی اجاره ای برویم و به خاطر همین بیکاری همسرم نتوانسته پولی جمع کند تا مستقل شویم.
از او پرسیدم: کانون و انجمن ناشنوایان چکار میکند؟
جوان دیگری جلو آمد و با کمک فردی که با زبان اشاره آشنا بود، به من گفت: کانون و انجمن فقط شش ماهی یکبار ۱۵ هزار تومان حق عضویت می گیرند؛ اما تمام کارشان تفریح کردن و برگزاری تور گردشگری برای ناشنوایان است و جالب تر اینکه هزینه ی رفت و برگشت را از ما می گیرند و صبحانه و ناهار هم خودمان باید ببریم و ادامه می دهد ما خانواده ای چهار نفرهایم و همگی ناشنوا هستیم. مادر و پدرم با تحصیلات سیکل و خودم با خواهر کوچکم که پنجم دبستان است، شرایط اقتصادی بسیار بدی داریم. نیاز به هزینه های درمانی داریم، سمعک می خواهیم، خواهرم عمل کاشت حلزون داشته و اکنون دستگاه حلزون نیاز به تعمیر دارد و ما به یک و نیم میلیون تومان پول احتیاج داریم و بهزیستی اصلاً کمکی به ما نمی کند.
زن جوان دیگری میان صحبت های پسر جوان با همان گویش حرکتی خود می گوید: آرزو دارم جملهسازی یاد بگیرم و به کلاس های گفتاردرمانی بروم و مجبورم از دیگران کمک بگیرم. می گوید: پدر ندارم و در منزلی استیجاری با مادر بیمار و برادری با معلولیت ذهنی زندگی می کنم و منبع درآمدی ندارم. تحصیلکرده است؛ اما به دلیل ناتوانی در برقراری ارتباط از کار کردن محرومم. می گوید که پدر ندارد و مستمری نمی گیرد و نمی داند هزینه درمان مادرش را که از بیماری روانی رنج می برد و برادر عقب مانده اش را چگونه تأمین کند.
حرف های مشترکی میان آن ها وجود داشت. خواسته هایشان از یک جنس بود. نیاز به کار، نیاز به توجه، نیاز به روابط عمومی، نیاز به تجهیزاتی از قبیل سمعک و هزینه های درمانی، مشتاق برای شرکت در جلسات گفتاردرمانی و نیازمند فردی که به آنها جمله بندی یاد دهد. جوانان رعنا و با سواد، اما ناشنوا و بی زبان! خواسته هایشان فراتر از ذهن و امکانات موجود بود و از طرفی نمی شد از آن راحت و بیخیال گذشت.
آنها انساناند و دارای حقوق انسانی، با یک تفاوت: نمیشنوند و نمی گویند. حق کار دارند؛ اما کسی حاضر نیست به یک جوان تحصیل کرده ناشنوا کار بدهد. به زبان دیگر آنها ماهی گیری را بلدند؛ اما نه به دریا راهشان می دهند و نه سهم شان را از ماهیهای دریا می گیرند.
موسوی، مدیر کل بهزیستی استان فارس، در پاسخ به اعتراضهای ناشنوایان اذعان میدارد: از وضعیت معلولین در جامعه آگاه و نسبت به آن معترض هستیم؛ از طرفی بهزیستی بر اساس اعتباراتی که از دولت می گیرد، امکاناتی محدود دارد. مشکل عمده ی این دسته از افراد برقراری ارتباط حتی با خانواده های خودشان است و به همین دلیل، با مراجعه به ادارات نمی توانند خواستهشان را درست مطرح کنند و کارمندان هم به دلیل عدم آشنایی با زبان بدن معلولین شنوایی، متوجه درخواست آنها نشده و نمی توانند جواب قانع کننده ای به آنها بدهند که درنتیجه موجب رنجش و ناراحتی آن ها می شود.
وی در ادامه میافزاید: ما تلاش کرده ایم با ادارات و مؤسساتی که این افراد بیشتر با آنها سروکار دارند، مکاتباتی داشته باشیم تا نیرویی آشنا به زبان بدن برای پاسخگویی به این عزیزان به کار گرفته شود تا در مراجعه و پیگیری امور خود دچار مشکل و رنج نباشند.
وی همچنین درباره دریافت مستمری چنین بیان میدارد: طبق قوانین تدوین شده تنها سرپرست خانواده شامل دریافت مستمری می شود و افراد مجرد در تأمین تجهیزات مورد نیاز درمانی و همچنین وام اشتغال زایی و پرداخت هزینه کامل تحصیلی، خدمات دریافت می کنند؛ بنابراین با توجه به آمار دقیقی که از معلولین شهر و استان داریم، به این نتیجه میرسیم که تمام افراد معلول در اداره بهزیستی پرونده دارند؛ اما به نسبت شرایط تأهل و غیره تمام این پروژه ها و افراد شامل مستمری نمی شوند؛ اما در زمینه های دیگر به صورت کامل خدمات دریافت می نمایند؛ مثلاً سمعک با توجه به شرایط هر سه سال تا هر پنج سال به صورت رایگان در اختیار آنها قرار می گیرد و هر ساله باطری سمعک به صورت رایگان داده می شود.
در بحث مسکن در سال گذشته طبق دستورالعمل دولت اولویت با خانواده هایی بود که دارای دو فرزند معلول یا بیشتر هستند؛ در همین راستا ۷۸۰ خانواده در استان شناسایی شده و با همکاری بنیاد مسکن و مجمع خیرین مسکن ساز تا پایان سال ۹۶ مسکن برای این افراد ساخته خواهد شد که به لحاظ تأمین زمین و تسهیلات بانکی و غیره دارای پروسه ی زمان بری است که در حال انجام است.
موضوع دیگر، تأمین وام اشتغال است و موردی نداشته ایم که برای دریافت وام اشتغال به ما مراجعه کند و تسهیلات دریافت نکرده باشد؛ همچنین اولویت پرداخت وام اشتغال به لحاظ آمادگی جسمانی برای ناشنوایان بوده است؛ اما برخی افراد صرفاً درخواست پول دارند و نمی خواهند در حوزه اشتغال گام بردارند. در بحث تأمین تجهیزات توانبخشی نیز دولت در سال جاری اعتبارات تأمین تجهیزات توانبخشی را سه برابر افزایش داده است و به دنبال آن اداره بهزیستی اقدام به خرید لوازم توانبخشی برای تمام معلولین در گروه های مختلف کرده است که در اختیار آنها قرار خواهیم داد.
منبع روزنامه نیم نگاه
یکی از آنان با همان حرکات دست سعی می کرد بگوید که چون صدایش را نمی شنوند و کارمندان بهزیستی هم سواد خواندن زبان اشاره را ندارند، ارتباطی نیز با او برقرار نمی کنند و نمی تواند خواسته هایش را محقق کند و کارمندان بی توجه با چاشنی بدرفتاری از سر بی حوصلگی او را پس می زنند و از سر خود باز می کنند. اعتراض بی صدای آن ها شدت گرفت و همه به عنوان یک درد مشترک این موضوع را تأکید کردند.
سایر کاغذهای برافراشته از تشکیل ندادن پرونده معلولیت برای ناشنوایان خبر می داد. کاغذی دیگر از پول گرفتن بهزیستی در مقابل تحویل باطری و سمعک و از همه مهمتر، برای معترضان داشتن یک روابط عمومی از جنس خودشان در تمام ادارات بود تا دیگر برای فهماندن درخواست هایشان مشکلی نداشته باشند. کاغذ دیگری روی زمین توجه من را به خود جلب کرده بود. نمی دانم از دست کدامشان افتاده بود اما بوی ناامیدی داشت. کاغذی بود که در دست همه آنها می توانست باشد، با این نوشته: «ما به روز جهانی ناشنوایان نیاز نداریم، ما به توجه بهزیستی محتاجیم».
ناشنوایان قشر مظلوم و بی صدای جامعه ما. آنهایی که نه می شنوند و نه می گویند، تنها می بینند و دم نمی زنند. دختری از میان برایم تعریف می کرد سه سال است عقد کرده و شوهرش مانند خودش ناشنواست. مدرک تحصیلی خودش را مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر عنوان کرد و همسرش نیز مانند خودش تحصیل کرده بود؛ اما هیچیک وارد بازار کار نشده بودند. می گفت هرجا می رویم به ما می گویند چون نمی توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید، جایی برای کار کردن ندارید و حتی حاضر به حضورمان به عنوان کارمند در شرکت یا اداره خود نیستند. اشک از چشمانش تراوش کرد و ادامه داد: وضع اقتصادی خوبی نداریم. حمایت مالی نمی شویم با همان یارانه های دولتی می گذرانیم. سه سال است عقد هستیم؛ ولی نتوانسته ایم زیر یک سقف حتی اجاره ای برویم و به خاطر همین بیکاری همسرم نتوانسته پولی جمع کند تا مستقل شویم.
از او پرسیدم: کانون و انجمن ناشنوایان چکار میکند؟
جوان دیگری جلو آمد و با کمک فردی که با زبان اشاره آشنا بود، به من گفت: کانون و انجمن فقط شش ماهی یکبار ۱۵ هزار تومان حق عضویت می گیرند؛ اما تمام کارشان تفریح کردن و برگزاری تور گردشگری برای ناشنوایان است و جالب تر اینکه هزینه ی رفت و برگشت را از ما می گیرند و صبحانه و ناهار هم خودمان باید ببریم و ادامه می دهد ما خانواده ای چهار نفرهایم و همگی ناشنوا هستیم. مادر و پدرم با تحصیلات سیکل و خودم با خواهر کوچکم که پنجم دبستان است، شرایط اقتصادی بسیار بدی داریم. نیاز به هزینه های درمانی داریم، سمعک می خواهیم، خواهرم عمل کاشت حلزون داشته و اکنون دستگاه حلزون نیاز به تعمیر دارد و ما به یک و نیم میلیون تومان پول احتیاج داریم و بهزیستی اصلاً کمکی به ما نمی کند.
زن جوان دیگری میان صحبت های پسر جوان با همان گویش حرکتی خود می گوید: آرزو دارم جملهسازی یاد بگیرم و به کلاس های گفتاردرمانی بروم و مجبورم از دیگران کمک بگیرم. می گوید: پدر ندارم و در منزلی استیجاری با مادر بیمار و برادری با معلولیت ذهنی زندگی می کنم و منبع درآمدی ندارم. تحصیلکرده است؛ اما به دلیل ناتوانی در برقراری ارتباط از کار کردن محرومم. می گوید که پدر ندارد و مستمری نمی گیرد و نمی داند هزینه درمان مادرش را که از بیماری روانی رنج می برد و برادر عقب مانده اش را چگونه تأمین کند.
حرف های مشترکی میان آن ها وجود داشت. خواسته هایشان از یک جنس بود. نیاز به کار، نیاز به توجه، نیاز به روابط عمومی، نیاز به تجهیزاتی از قبیل سمعک و هزینه های درمانی، مشتاق برای شرکت در جلسات گفتاردرمانی و نیازمند فردی که به آنها جمله بندی یاد دهد. جوانان رعنا و با سواد، اما ناشنوا و بی زبان! خواسته هایشان فراتر از ذهن و امکانات موجود بود و از طرفی نمی شد از آن راحت و بیخیال گذشت.
آنها انساناند و دارای حقوق انسانی، با یک تفاوت: نمیشنوند و نمی گویند. حق کار دارند؛ اما کسی حاضر نیست به یک جوان تحصیل کرده ناشنوا کار بدهد. به زبان دیگر آنها ماهی گیری را بلدند؛ اما نه به دریا راهشان می دهند و نه سهم شان را از ماهیهای دریا می گیرند.
موسوی، مدیر کل بهزیستی استان فارس، در پاسخ به اعتراضهای ناشنوایان اذعان میدارد: از وضعیت معلولین در جامعه آگاه و نسبت به آن معترض هستیم؛ از طرفی بهزیستی بر اساس اعتباراتی که از دولت می گیرد، امکاناتی محدود دارد. مشکل عمده ی این دسته از افراد برقراری ارتباط حتی با خانواده های خودشان است و به همین دلیل، با مراجعه به ادارات نمی توانند خواستهشان را درست مطرح کنند و کارمندان هم به دلیل عدم آشنایی با زبان بدن معلولین شنوایی، متوجه درخواست آنها نشده و نمی توانند جواب قانع کننده ای به آنها بدهند که درنتیجه موجب رنجش و ناراحتی آن ها می شود.
وی در ادامه میافزاید: ما تلاش کرده ایم با ادارات و مؤسساتی که این افراد بیشتر با آنها سروکار دارند، مکاتباتی داشته باشیم تا نیرویی آشنا به زبان بدن برای پاسخگویی به این عزیزان به کار گرفته شود تا در مراجعه و پیگیری امور خود دچار مشکل و رنج نباشند.
وی همچنین درباره دریافت مستمری چنین بیان میدارد: طبق قوانین تدوین شده تنها سرپرست خانواده شامل دریافت مستمری می شود و افراد مجرد در تأمین تجهیزات مورد نیاز درمانی و همچنین وام اشتغال زایی و پرداخت هزینه کامل تحصیلی، خدمات دریافت می کنند؛ بنابراین با توجه به آمار دقیقی که از معلولین شهر و استان داریم، به این نتیجه میرسیم که تمام افراد معلول در اداره بهزیستی پرونده دارند؛ اما به نسبت شرایط تأهل و غیره تمام این پروژه ها و افراد شامل مستمری نمی شوند؛ اما در زمینه های دیگر به صورت کامل خدمات دریافت می نمایند؛ مثلاً سمعک با توجه به شرایط هر سه سال تا هر پنج سال به صورت رایگان در اختیار آنها قرار می گیرد و هر ساله باطری سمعک به صورت رایگان داده می شود.
در بحث مسکن در سال گذشته طبق دستورالعمل دولت اولویت با خانواده هایی بود که دارای دو فرزند معلول یا بیشتر هستند؛ در همین راستا ۷۸۰ خانواده در استان شناسایی شده و با همکاری بنیاد مسکن و مجمع خیرین مسکن ساز تا پایان سال ۹۶ مسکن برای این افراد ساخته خواهد شد که به لحاظ تأمین زمین و تسهیلات بانکی و غیره دارای پروسه ی زمان بری است که در حال انجام است.
موضوع دیگر، تأمین وام اشتغال است و موردی نداشته ایم که برای دریافت وام اشتغال به ما مراجعه کند و تسهیلات دریافت نکرده باشد؛ همچنین اولویت پرداخت وام اشتغال به لحاظ آمادگی جسمانی برای ناشنوایان بوده است؛ اما برخی افراد صرفاً درخواست پول دارند و نمی خواهند در حوزه اشتغال گام بردارند. در بحث تأمین تجهیزات توانبخشی نیز دولت در سال جاری اعتبارات تأمین تجهیزات توانبخشی را سه برابر افزایش داده است و به دنبال آن اداره بهزیستی اقدام به خرید لوازم توانبخشی برای تمام معلولین در گروه های مختلف کرده است که در اختیار آنها قرار خواهیم داد.
منبع روزنامه نیم نگاه
نظرات بینندگان